۳-نتیجه گیری
در بخش حاضر با ارائه آیاتی به موضوع منزلت اجتماعی زن نگاهی افکنده و این موضوع را ذیل دو عنوان یعنی «جایگاه زن در خانواده» و « جایگاه زن در جامعه» مورد مداقه قرار دادیم. در بررسی این عناوین به نقشهای مربوط به هر بخش اشاره کردیم و گفتیم که نقش ها به تبع وظایف و انتظارات مربوط به آن، ارزش و منزلتی را برای صاحب آن بوجود میآورند که همان جایگاه اجتماعی مد نظر این پژوهش میباشد. در متن مقدس عبری از زنان بزرگ و مؤثر بسیاری یاد شده است که در نقشهای فردی و اجتماعی خوش درخشیده و به عنوان الگویی از مادری، همسری، زمامداری و نبوت معرفی میشوند. ساره، مریم، دبوره، حنا، استر و .. از جمله زنان نامی کتاب مقدس عبری هستند که هم ردیف مردان بزرگ این کتاب از آنان تجلیل میشود چرا که در نقشهای مختلف توانستهاند مایهی نجات و سرافرازی خانواده و حتی قوم خود باشند. هم چنین در بخش نمودهای مشارکت اجتماعی زنان نشان دادیم علاوه بر زنان نامدار بزرگ زنان دیگری نیز هستند که شاید اسم و رسم چندانی نداشته و از خانواده و نسب بزرگی برخوردار نیستند اما با درک اهمیت جایگاه انسانی و اجتماعی خویش، توانستهاند در جهت پیشرفت و موفقیت جامعه سهم به سزایی داشته باشند. البته متن مقدس عبری در تمام ابعاد به نقش تأثیر گذار زن در جامعه اشاره می کند که در این میان میتوان به ذکر داستانهایی صریح و بی پرده از زنان فاسق و نقش آنان در انحطاط جامعه اشاره نمود. از نظر متن مقدس عبری زن میتواند هم چون ملکه ایزابل و یا راحاب در نقش ها و مناصب کوچک و بزرگ اجتماعی از جمله زمامداری، جادوگری، رمالی و یا فاحشهگری باعث تباهی جامعه گردد. لذا میتوان گفت که مجموع آیاتی که به نقشهای زن در حوزهی فردی و اجتماعی اشاره مینمایند می توانند به سوالات زیر پاسخ دهند که:
جهت دانلود متن کامل این پایان نامه به سایت jemo.ir مراجعه نمایید. |
-
- آیا زنان در کتاب مقدس عبری از جایگاه و منزلت اجتماعی والایی برخوردارند؟
- آیا زن از نظر کتاب مقدس عبری در سعادت یا سقوط و تباهی جامعه نقش تأثیری گذاری دارد؟
در پاسخ به این سؤالات باید گفت از آنجا که از نظر این کتاب بزرگ زن میتوان در نقشهای فردی و اجتماعی مهم و تاثیر گذاری حاضر شود لذا زن علاوه بر آنکه از منزلت اجتماعی برابری با مردان برخوردار است به تبع در تباهی یا تعالی جامعه نیز سهم به سزایی خواهد داشت.
فصل چهارم: بررسی جایگاه اجتماعی زن در قرآن کریم
مقدمه
در فصل حاضر جایگاه اجتماعی زن در قرآن کریم را بررسی می نما ییم و هم چون فصل گذشته در ذیل دو بخش منزلت انسانی و منزلت اجتماعی به ا ین موضوع خواهیم پرداخت .
بخش اول: بررسی منزلت انسانی زن در قرآن کریم
دربخش حاضر منزلت انسانی زن را در سه محور روایت آفرینش ، زن و شر و خطابات کتاب مورد مداقه قرار می دهیم.
۱-روایت آفرینش
قرآن بر خلاف کتاب مقدس عبری تلویحاً به داستان نخستین انسانها یعنی آدم و حوا اشاره می کند. این آیات عبارتند از :
« یَا أَیُّهَا النَّاسُ اتَّقُواْ رَبَّکُمُ الَّذِی خَلَقَکُم مِّن نَّفْسٍ وَاحِدَهٍ وَخَلَقَ مِنْهَا زَوْجَهَا وَبَثَّ مِنْهُمَا رِجَالاً کَثِیرًا وَنِسَاء وَاتَّقُواْ اللّهَ الَّذِی تَسَاءلُونَ بِهِ وَالأَرْحَامَ إِنَّ اللّهَ کَانَ عَلَیْکُمْ رَقِیبًا » ( نساء :۱).
«خَلَقَکُم مِّن نَّفْسٍ وَاحِدَهٍثُمَّ جَعَلَ مِنْهَازَوْجَهَا» ( زمر :۶).
« هُوَالَّذِی خَلَقَکُم مِّن نَّفْسٍ وَاحِدَهٍوَجَعَلَ مِنْهَازَوْجَهَالِیَسْ کُنَ إِلَیْهَا» ( اعراف: ۱۸۹).
-
- اشتراک زن و مرد در اصل انسانییت
۱-۱-۱ آیاتی که گواه بر اشتراک زن و مرد در اصل انسانیت و گوهر وجود اند
برخی آیات مربوط به آفرینش حاکی از اشتراک زن و مرد در اصل انسانیت و گوهر وجودی یکسان میباشند.
در آیهی اول سورهی نساء میخوانیم :
« یَا أَیُّهَا النَّاسُ اتَّقُواْ رَبَّکُمُ الَّذِی خَلَقَکُم مِّن نَّفْسٍ وَاحِدَهٍ وَخَلَقَ مِنْهَا زَوْجَهَا وَبَثَّ مِنْهُمَا رِجَالاً کَثِیرًا وَنِسَاء ».
منظور از «نفس» در آیهی شریفه، گوهر، ذات، اصل و واقعیت عینی شیء است، نه روح، جان یا روان ، بر این اساس مفاد آیهی مزبور چنین است:
-
- همهی اصناف انسانها، خواه زن یا مرد- زیرا کلمهی ناس شامل همگان میشود- از یک ذات و گوهر خلق شدهاند و مبدأ قابلی آفرینش همهی افراد یک چیز است.
- اولین زن که همسر نخستین مرد است. او هم از همان ذات و گوهر عینی آفریده شده است؛ نه از گوهر دیگر و نه فرع بر مرد و زاید بر او و طفیلی او . خداوند اولین زن را با همان ذات و اصلی آفریده که همهی مردها و زنها را از همان اصل خلق کرده است .
هم چنین آیهی ۱۸۹ سورهی اعراف که میفرماید:
« هُوَ الَّذِی خَلَقَکُم مِّن نَّفْسٍ وَاحِدَهٍ وَجَعَلَ مِنْهَا زَوْجَهَا لِیَسْکُنَ إِلَیْهَا »
و آیهی ۶ سورهی زمر که میفرماید:
«خَلَقَکُم مِّن نَّفْسٍ وَاحِدَهٍثُمَّ جَعَلَ مِنْهَازَوْجَهَا».
نیز بیان کنندهی وحدت مبدأ قابلی خلقت همهی مردان و زنان و نیز اولین مرد و اولین زن است که نسل کنونی به آنها منتهی میشوند.[۲۷۱]
در آیات دیگر هم چون آیه ۲۱ سوره روم که میفرماید:
«وَمِنْ آیَاتِهِ أَنْ خَلَقَلَکُم مِّنْ أَنفُسِکُمْ أَزْوَاجًا»
نیز بر این نکته تصریح می کند که نفس آدمی هر آنچه باشد میان او و همسرش واحد است.[۲۷۲]
هم چنین آیاتی دیگر نیز، مانند «قد جائکم رسول من انفسکم»[۲۷۳] و یا «… اذ بعث فیهم رسولاً من انفسهم ..»[۲۷۴] و غیره،[۲۷۵] وجود دارند که در آنها با استناد به واژهی مذکور، گوهر مشترک انسانی پیامبران و مردمان عادی استنباط میگردد.
برخی بزرگان از مبنای تجرد روح برای اثبات اشتراک مرد و زن در جایگاه انسانی استفاده کردهاند، روح در اصطلاح ایشان همان « نفس» است. از این جهت فرمودهاند: روح انسانی حقیقتی مجرد از ماده است. جنسیت امری جسمانی و مادی است. پس زن و مرد در روح انسانی مشترکاند. آنگاه از آنجا که حقیقت و اصل انسانیت به روح انسان است، نه جسم، پس زن و مرد در انسانیت برابر و مشترکاند.[۲۷۶]
در واقع از نظر قرآن کریم حقیقت انسان را روح او تشکیل میدهد؛ نه بدن او. انسانیت انسان را جان او تامین میکند نه جسم او نه مجموع جسم و جان.
۱-۱-۲آیاتی که زن و مرد را در رسیدن به کمال و هدف غایی آفرینش مشترک میدانند
علاوه بر آیات فوق، آیات دیگری نیز وجود دارند که حاکی از گوهر وجودی یکسان زن و مرد میباشند. در این آیات بر توانایی یکسان زن و مرد در کسب کمال و رسیدن به حیات طبیه اشاره میشود.
از دیدگاه قرآن زن هم چون مرد سه ویژگی مهم انسانی یعنی اختیار، مسئولیتپذیری و توان ارتقا و کمال را دارا است و همانند مردان ازامکانات رشد و کامل یابی برخوردار است. [۲۷۷] در قرآن آیههایی وجود دارد که به اشتراک زن و مرد در تکیلف مندی و مسئولیتپذیری در قبال اعمال[۲۷۸]، یکسانی ثواب و عقاب در اعمال مشابه،[۲۷۹] اشتراک آن دو در شناخت و فهم اصول دین ،[۲۸۰] اشتراک آن دو در حیطهی عقل عملی، بویژه مؤلفههای اصلی آن مانند اختیار، ادراک خوبیها و نیروهای انگیزشی به سمت خوبیها و بدیها[۲۸۱] و رسیدن به حیات طبیه اشاره دارد. [۲۸۲] دیگر آفریدهها از تکلیف مندی، مسئولیتپذیری، ادراک و داوری ارزشی، سیتسم ثواب و عقاب، و .. برخوردار نیستند. این آیات بازگوکنندهی این حقیقتند که مرد و زن هر دو از یک نوعاند و فرقی در اصل و سنخ آنها وجود ندارد. عمل این دو صنف نزد خدا باطل نمیشود و از صاحبش به دیگری تجاوز نمیکند، هر کس گروگان عمل خویش است نه چنانکه مردم میگفتند که زنان مرهون کارهای زشت خودشانند ولی کارهای خوب و منافع وجودشان از آن مردان است .
برخی صاحب نظران نیز با بهره گرفتن از مشرب عرفانی و تمسک به برخی گزارههای قرآنی ، برابری زن و مرد را در انسانیت مطرح ساختهاند. این گونه استدلال، بر «ادراک شهودی» و آثار مستقیم طهارت و تزکیهی رفتار متمرکز است.
شهود به معنای ادارک بیواسطهی حقایق، بالاترین مرتبهی ادراک است. توان شهودی انسان به طهارت عملی یعنی «مراقبه» و «تقوا» بستگی تام دارد. انسانهای مومن از مسیر پاکی رفتار به درجهای میرسند که میتوانند حقایق را به طور عینی دریافت کنند. در این گونه ادراک، جسمانیت دخالت و وساطت ندارد. بنابراین محدودیتهای مادی، از جمله محدودیتهای جسمانی به شهود لطمهای نمیزند. حال اگر شهود، درکی انسانی باشد و زن و مرد در رسیدن به آن و انجام آن مساوی باشند پس زن و مرد در انسانیت مشترکاند.
آیهی ۱۳ سورهی حجرات نیز آشکارا تاثیر انوثت و ذکورت در رسیدن به کرامت بالای معنوی را انکار می کند. در سورهی نازعات آیات ( ۴-۴۱) نیز مقامات عرفانی مانند خشوع، خوف و حب به منزلهی مقاماتی انسانی و غیر وابسته به جنسیت مطرح شدهاند.
۱-۱-۳ آیههای سیر پدایش انسان
در این آیهها به آفرینش یک اصل (روح) و یک فرع (بدن) اشاره شده است، این آیهها آفرینش مذکر بودن و مؤنث بودن را در سیر پیدایش بدن قرار دادهاند. که از آن جمله آیهی ذیل است :
« أَلَمْ یَکُ نُطْفَهً مِّن مَّنِیٍّ یُمْنَى * ثُمَّ کَانَ عَلَقَهً فَخَلَقَ فَسَوَّى * فَجَعَلَ مِنْهُ الزَّوْجَیْنِ الذَّکَرَ وَالْأُنثَى »[۲۸۳]
در کتاب زن در اسلام ذیل تفسیر این آیات آمده است آیهی مذکور مذکر و مونث شدن را به « منی یمنی» ، یعنی به بخشش جسمانی باز میگرداند. پس به آفرینش ( انشاء) روح یا تعلق آن به بدن اشاره دارد. بنابراین اگر اصل انسانیت به حقیقت روحانی باشد. زن و مرد هر دو از آن برخور دارند و هر دو انسان به شمار میآیند. علامه طباطبایی آیههایی با مضمون «بعضکم من بعض» را نیز شاهدی دیگر بر یگانگی گوهر انسانی مرد و زن میداند و میفرماید:
«خداوند هر انسانی را از دو انسان دیگر- مذکر و مونث- ایجاد کرده است. هر یک از مرد و زن با یکدیگر و ، به نسبت در ایجاد ماده و وجود فرزند خود دخیل هستند».
ایشان دخالت و منشائیت مرد و زن در پیدایش یک انسان را دلیلی بر یکسانی مرد و زن در ارزش گذاریهای اخلاقی و دستگاه ثواب و عقاب شمردهاند. به عبارت روشنتر، آیههای مذکور یگانگی در
انسانیت را محور ترتب آثار و نتایج و ثمره آدمی دانستهاند. [۲۸۴]
در قرآن کریم آیاتی وجود دارد که نشان میدهد روح قبلاً بوده، سپس به بدن تعلق گرفته است ، نظیر آیات نحوهی پیدایش آدم ابوالبشر، در سورهی ص آیهی ۷۱ میخوانیم:
«… إِنِّی خَالِقٌ بَشَرًا مِن طِینٍ فَإِذَا سَوَّیْتُهُ وَنَفَخْتُ فِیهِ مِن رُّوحِی فَقَعُوا لَهُ سَاجِدِینَ»
طبق ظاهر این آیه، روح قبلاً وجود داشته و سپس به بدن تعلق گرفته است . البته این مقوله به تعبیر صدر المتالهین از دشوارترین مسائل فلسفی است. روایاتی نیز موید این آیات است مانند « خلق الله الارواح قبل الاجساد و بالفی عام».[۲۸۵]
دستهی دیگر از آیات نشان میدهند روح از همین نشئه طبیعت و بدن برمیخیرد. یعنی موجودی مادی ادوار و اطواری را پشت سر میگذارد و به مرحلهی روح میرسد. این دستهی آیات، «جسمانیت الحدوث و روحانیه البقاء» بودن روح را تأیید میکند؛ برای نمونه در سورهی مومنون آیهی ۱۴ میفرماید:
« فَکَسَوْنَا الْعِظَامَ لَحْمًا ثُمَّ أَنشَأْنَاهُ خَلْقًا آخَرَ فَتَبَارَکَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخَالِقِینَ »
این آیه به مراحل آفرینش بشر اشاره دارد که ابتدا از گل بوده و سپس آن را به نطفه و بعد آن به علقه و علقه را مضعه و مضعه را به استخوان کرده و لباسی از گوشت به پیکر این استخوان پوشاندیم و در نهایت آن موجود را به چیز دیگری بدل کردیم. تعبیر « ثم انشاناه خلقاً اخر» نشان میدهد که خلق آخر، از سنخ مراحل گذشته، یعنی تحولاتی مادی و تطورات ماده نیست . [۲۸۶]
در آیهی ۵۹ سورهی آل عمران نیز عبارت «ثم انشاناه خلقاً اخر» تکرار میشود اما در سورهی مومنون این تعبیر دربارهی نسل آدم است و در این آیه دربارهی حضرت آدم، یعنی آدم و فرزندانش همگی ابتدا مراحل بدنسازی آنها به کمال میرسد، بعد مرحلهی تبدیل بدن آنان به روحانیت فرا میرسد.