در عین حال در بسیاری از سایتها و وبلاگها تلاش شده است تا به شکلی این مساله را معقول و منطقی و متقن کنند. امری که همواره عکسالعمل شدید مسلمانان را برانگیخته و در جامعه اسلامی ما هرگاه از نقد مسیحیت سخن گفته میشود، به این موضوع هم پرداخته میشود. آموزه تثلیث بزرگترین تفاوت بین اسلام و مسیحیت است دیدگاهی که بر اساس آن قائل به الوهیت عیسی مسیح هستند و به نظر ما نامفهوم و غیر منطقی است.
این نویسنده مسیحی دربیان تثلیث به زبان ساده چنین آورده است:
«طبق این اعتقادنامه و تعریفی که این شورا از تثلیث ارائه داد، ما مسیحیان به این آموزه اعتقاد داریم: خدا واحده. در وجود این خدای واحد، سه شخص متمایز و جدا وجود داره: خدای پدر، خدای پسر و خدای روحالقدس. این سه شخص یا سه اقنوم، یک خدای واحد رو تشکیل میدن. خدای واحد از سه شخص متمایز از همدیگه تشکیل شده که هر سه از ذاتی واحد برخوردارن، یعنی اینکه هر سه به یک اندازه خدا هستند. بنده، آرمان رشدی، پدر دو فرزند هستم. این دو فرزند از وجود مناند و ذاتشون با من یکیه. یعنی از جنس من هستن، از جنس انسان. بهنظر شما کدوم یکی از ماها، یعنی من و دو فرزندم، بیشتر انسان هستیم؟ خوب، حتماً میگید هر سه ما به یک اندازه انسان هستیم و هر سهمون از یک ذات یعنی از یک جنس هستیم، ذات انسان. حالا بهنظر شما کدوم یکی از ما بیشتر رشدی هستم؟ من یا بچههام؟ خوب، واضحه که از نظر قانون کشور، هر سه ما به یک اندازه رشدی هستیم. با اینکه من پدر هستم، اما از بچههام نه بیشتر انسانم، و نه بیشتر رشدی. درضمن، هر سه ما یک خانواده رو تشکیل میدیم، خانواده رشدی. مثلاً درسته بگیم که از نظر قانون این کشور، در این مملکت فقط یک خانواده رشدی وجود داره نه سه تا. اما این به اون معنی نیست که این یک خانواده واحد، از یک شخص تشکیل شده باشه. در مورد خدا طبق تعریف کتاب مقدس هم همین نکته صادقه. ما اعتقاد داریم که یک خدا وجود داره، اما در درون این خدا، سه شخص هست که هر سه به یک اندازه ذات الهی دارن و به یک اندازه خدا هستند و با هم خدای یگانه رو تشکیل میدن. درضمن، این سه شخص، نه فقط از نظر ذات و از نظر ابدی بودن با هم برابرن، بلکه از نظر اراده هم با هم یکی هستند. یعنی این سه شخص دارای سه اراده متمایز نیستند، بلکه هر سه ارادهای واحد دارن. این اراده رو خدای پدر طرح میریزه، و خدای پسر و روحالقدس اون رو اجرا میکنن. برای همینه که ما مسیحیا به خدای واحد سهگانه اعتقاد داریم، حالا میخواد این امر از نظر ذهن محدود بشری منطقی به نظر برسه یا نرسه. این اون چیزیه که در کتاب مقدس بر انسان مکشوف شده.» [۲۳۱]
هرچند رسالت این پایاننامه پاسخگویی به چنین عقایدی نیست، اما نمیتوان از اشارهای مختصر نسبت به این مساله صرفنظر کرد. فکر تثلیث به اندازهای بیاساس است که تنها پاسخی که از این سایتها درباره اشکالات و ایرادات آن میتوان شنید اینست که این امر، رمز کلیساست و نمیتوان حقیقت آن را دانست و اشخاص بزرگتر از ما هم نتوانستهاند آنرا بفهمند. در حالیکه باید این مساله از هر چیز روشنتر باشد و همه آنرا بفهمند. اینان برای حل این مشکل حتی گاهی از اَشکال هندسی و ریاضی هم کمک میگیرند تا ایرانیان مسلمان را از عقیده «وحده لاشریک له» به سمت خود بکشانند.
آقای حسین توفیقی درباره عقیده تثلیث و ریشه اعتقادی آن مینویسد:
«کلمه تثلیث هرگز در کتاب مقدس مسیحیان وارد نشده است و نخستین کاربرد شناخته شده آن در تاریخ مسیحیت به سال ۱۸۰م باز میگردد. البته به تصور مسیحیان، ریشههای مفهوم سهگانگی در عهد جدید احساس میشود و عبارت اعطای حق تعمید در پایان انجیل متی، آنرا صریحاً بیان کرده است: ایشان را به اسم اب و ابن و روحالقدس تعمید دهید.
نویسندگان عهد جدید عادت دارند خدا را پدر بنامند. این اصطلاح از یهودیت آمده است. به گزارش انجیلها، عیسی به شاگردان خود تعلیم داد که در دعاهای خویش خدا را پدر آسمانی بخوانند (متی۶:۹) و گفت:
«نزد پدر خود و پدر شما و خدای خود و خدای شما میروم»(یوحنّا۱۷:۲۰).
غالباً عهد جدید روحالقدس را روح خدا مینامد. مفهوم روحالقدس در مسیحیت با مفهوم آن در اسلام تفاوت دارد. از دیدگاه سنت مسیحی و کتابهای مقدس، روحالقدس جبرئیل فرشته خدا یا آفریدهای از آفریدگان و جدای از خدا نیست. به عقیده مسیحیان وی خود خداست که در قلوب مردم و در جهان زیست میکند و به عمل اشتغال دارد. او وجود توانا و فعّال خدا در جهان است. و او بود که عیسی را در شکم مادر قرار داد … .
با گذشت زمان و در طول تاریخ کلیسا مسیحیان مدعی شدند که طبیعت سهگانه خدا یک راز است و نمیتوان آنرا با تعابیر بشری بیان کرد. با آنکه نویسندگان، عارفان و متکلمان مسیحی به کمک کتاب عهد جدید، برای دست یافتن به برخی از آنچه به ذات خدا مربوط میشود، کوشیدهاند، ولی همگی به نافرجامی کوششهای خود برای توجیه تثلیث اعتراف دارند.
اندیشمندان مسیحی در طول نسلها، برای بیان راز سهگانه، به مفاهیم و مکاتب فلسفی زمان خود متوسل شدهاند. پاپها و شوراهای کلیسایی برخی از این بیانها را درست و برخی دیگر را نادرست اعلام کردهاند.»[۲۳۲]
خلاصه اینکه کاربران اینترنت وقتی به سایتها و وبلاگهای مسیحی مراجعه میکنند در لابلای درسها، سخنران
دانلود متن کامل پایان نامه در سایت jemo.ir موجود است |
یها، کتابها و مقالات، مطالب زیادی در توجیه و تفهیم تثلیث مییابند که بیانگر تلاش فراوان آنها برای القاء درستی این مفهوم به ذهن کاربران است.
موضوع تحریف کتاب مقدس نیز مانند تثلیث است. ایرانیان کتاب مقدسِ موجود را تحریف شده میدانند. در منابع مربوط به نقد تاریخی کتاب مقدس، موضوع متاخر بودن نگارش کتاب از زمان عیسی مسیح و انتساب آن به انسانهای عادی مانند یوحنا، متی، و لوقا و مرقس، به اثبات رسیده است و شواهد متعددی هم بر این امر دلالت میکند. شواهدی از قبیل تناقضات بین عهد جدید و عهد عتیق، موهومات و خرافاتی از قبیل نسبت شرابخواری به انبیاء و کشتی گرفتن یعقوب با خدا و راه رفتن خدا و همینطور اشتباهات تاریخی و غیر تاریخی. البته تردیدی نیست که قرآن کریم اصلِ کتاب مقدس را به رسمیّت میشناسد.
در مقابل ملاحظه میکنیم که نویسندگان و سخنرانان مسیحی در شبکه اینترنت به هر حیلهای متوسل میشوند تا خود را از این معرکه نیز نجات دهند و به جوانان مسلمان القاء کنند که کتاب مقدس از هرگونه دستبرد و تحریف مصون و محفوظ مانده است. آنها بدین منظور دلائلی را ارائه میکنند تا صحت ادعای خود را به مخاطبین القاء کنند و ادعا میکنند که کتاب مقدس ریشه تاریخی دارد و باستان شناسان نیز بر این امر شهادت میدهند. و دلایل فراوان دیگری که میخواهند کتاب مقدس را به عنوان کلام موثق و معتبر خدا معرفی کنند.
نمونهها: در این بخش برای نمونه سایت مکاشفه www.mokashefeh.com را معرفیکنیم که پیرامون این موضوع مطالب زیادی دارد. وبلاگ تثلیث www.taslis.blogfa.com نیز نمونه دیگری است که تمام تلاش خود را به اثبات این عقیده معطوف کرده و در صفحه اصلی آن مطالبی مانند: تثلیث چیست؟ تثلیث از کجا آمده است؟ تثلیث در کتاب مقدس، تثلیث در تعالیم مسیحیان اولیه و پدران کلیسا، اعتراض «۱ = ۳ نیست» مغلطه پهلوان پنبه است!، نبود هیچگونه رابطه بین ادراک و منطقی بودن تثلیث، برهانی منطقی برای اثبات تثلیث، اثبات توحید تثلیث و رد توحید مطلق از طریق منطق، «بت پرستان مصر نیز به تثلیث باور داشتند» دروغی بیش نیست!، کتبی پیرامون تثلیث، ویدیوهایی پیرامون تثلیث، پاسخگویی به سوالات شما پیرامون تثلیث و مباحثی پیرامون تثلیث مشاهده میشود.
۳ـ۲ـ ۲٫ شهادت ایمانی
شهادت ایمانی، بیان داستان مسیحی شدن یک غیرمسیحی است، به این معنا که کسانی که ادعا میکنند در سردرگمی به سر میبردند و با مکاشفهای نجات پیدا کردند، شرح احوال خود را برای دیگران نقل میکنند. مسیحیان ادعا میکنند که کلام خدا ما را به شنیدن سرودها و شهادتهای مؤمنین دعوت میکند. بنابراین برخی جلسات آنها به شنیدن این شهادتها در مورد کار مخصوص خدا در زندگی افراد تخصیص داده میشود و یا به عبارتی دیگر افرادی که ادعا میکنند مسیح را ملاقات کردهاند و او را شخصاً تجربه کردهاند.
شکل کلی داستانها به فرم زیر است:
در ابتدا فرد مسلمانی حضور دارد، که افسرده یا بیمار است. در بیشتر موارد او به شدت احساس ناراحتی میکند و ناامید است. فرد مسلمان در بیشتر موارد سعی میکند با توسل به قرآن و امامان خود را از بار این افسردگی یا بیماری نجات دهد ولی هیچ سودی حاصل نمیشود. در این وضعیت که فرد خیلی ناامید شده است، به شکلی اتفاقی با انجیل (کتاب مقدّس) یا دوستی مسیحی آشنا میشود و کمی آرامش پیدا میکند، در این هنگام است که ناگهان در اوج نامیدی معجزه عجیبی رخ میدهد و فرد در خواب یا بیداری حضرت مسیح را میبیند، با حضرت مسیح درد دل میکند، در برخی موارد توسط حضرت عیسی لمس میشود یا دست او را میگیرد و آنگاه تمام آن درد و رنج و افسردگی و بیماری از بین میرود، فرد که اکنون از تمام غمها نجات یافته است، درمییابد که دین واقعی دین مسیحیت است و حضرت مسیح خداوند است و باید به او ایمان آورد. در برخی از داستانها آن درد و رنج اولیه وجود ندارد، ولی اینکه حضرت عیسی را در آخر ببیند، در بیشتر داستانها دیده میشود.
با نگاهی اجمالی به این شهادتها درمییابیم که اغلب آنها ادعا میکنند متدین به اسلام بودهاند و اعمال و مناسک دینی، حتی نوافل را به موقع انجام میدادند. اما علیرغم همه اینها در گرفتاری و بدبختی و مشکلات متعدد روحی و جسمی به سر میبردند و مسیح منجی آنها شد و با گرویدن به مسیحیت زندگی و تولد دوبارهای را آغاز کردند.
شهادتهایی که در سایتها و وبلاگها وجود دارد به صورت تصویر، صوت و متن به کاربران ارائه میشود. به نظر میرسد که ذکر نمونههایی از این شهادتها بیفایده نباشد.[۲۳۳]
مثلاً علی از گیلان میگوید: «۷ سال است که به عیسی مسیح ایمان آوردهام. من در بطن اسلام بودم، در بطن حوزه و نماز شب و زیارت عاشورا و دعای توسل.»
حسین اندریاس میگوید: «من میخواستم که به ثبوت برسانم که مسیحیت درست نیست، تعلیمات مسیحی درست نیست و این تحریف شده است. در این کشمکش در زندگی من یک قدرت عظیم دیگر هم دائم احساس میکردم و آن قدرت مرا وادار میساخت که درباره مسیحیت مطالعه کنم. جرم من بسیار سنگین بود. من یک محصل حوزه علیمه اسلامی بودم و اطمینان داشتم که مرا میکُشند… خدا یوسف (یک دوست) را معجزهوار به زندگی من آورد … او کلام خدا را باز کرد و برای من خواند و از تجارب زندگی خود هم گفت که چگونه او از مردم نفرت داشت و چگونه خدا زندگی پر از نفرت او را به محبت تبدیل نمود.»
دختر نه سالهای به
نام مهدیه هم با کشیش هرمز تماس میگیرد و میگوید: «قبلاً نماز میخواندم و مسلمانزاده بودم. بعداً خالهام به مسیح ایمان آورد و به ما گفت و ما هم بعداً به مرور زمان انجیل رو خواندیم و به مسیح ایمان آوردیم.»
در بعضی دیگر از شهادتها ادعا میشود که افراد زندگی را بسیار پوچ میدیدند تا اینکه با کلیسا آشنا شدند و بعد کارهای خدا برای آنها شروع شد. و یا اینکه آلوده به مواد مخدر و مشروبات بودند و مبتلا به بیماریهای صعبالعلاج و مسیح بیماریهای روحی و جسمی آنها را شفاء داد.
نمونه دیگری از این نوع شهادتها، داستان زندگی فردی است به نام مجتبی که در سن ۷سالگی سیگار می کشیده و در ۱۶ سالگی مشروب مینوشیده و علیرغم اینکه در خانوادهای فقیر به دنیا آمده، اما در سن ۱۸ سالگی با سفر به کشورهای مختلف و از طریق خرید و فروش مواد مخدر پول هنگفتی به دست آورده است. او پس از بازگشت به ایران و ازدواج، با مشکلات جدیدتری نیز روبرو میشود. بیماری سرطان پوست و آسم شدید هم به سراغ او میآید و به خاطر فرار از این بیماریها مواد مخدر مصرف میکرد. اما استفاده از مواد مخدر هم درمان و تسکینی برای دردهای او نبود. خودش میگوید:
«مشغول خرید و فروش مواد مخدر بودم. به اتاقی رفتم و در آن اتاق من صدایی شنیدم که با من حرف زد. گفت مجتبی تو مال این کار نیستی. در این زمان احساس عجیبی به من دست داد. تمام بدنم شروع کرد به لرزیدن کرد. با دوستم تماس گرفتم و او مرا به خانهاش دعوت کرد. وقتی وارد شدم، دیدم روی دیوار نوشته بود تولدت مبارک. آنها گفتند: تولدت مبارک. من فهمیدم که اینها همه مسیحی هستند و چقدر شاد هستند ولی متاسفانه من هیچ وقت اینقدر شاد نبودم. احساس عجیبی به من دست داد. شروع کردیم به دعا کردن و من خودم را در آن شب به خداوند عیسی مسیح سپردم…»
بدین ترتیب، ادعای این شهادتنامه این است که مجتبی زندگی تازهای را آغاز کرده و جسم و جان و روحش شفاء گرفته است. او میگوید: بعد از دعا برای اولین بار در کل زندگیام احساس آرامش داشتم.
آنچه ذکر شد نمونهای از شهادتها بود و نیازی به ذکر موارد بیشتری نیست. چرا که تقریباً در همه آنها همین مؤلفههای مشترک وجود دارد و فقط نام افراد تغییر میکند. در همه آنها یاس و ناامیدی از اسلام و بارقه امید و محبت ازسوی خداوند مسیح، به مخاطبان اِلقا میشود.
۳ـ۲ـ۲ـ۱٫ نقد و تحلیل:
از آنجایی که در جامعه ما بسیاری از مردم مترصد فرصتی برای دریافت معجزه، شفاء و حلّ غیبی مشکلات خود هستند، غالب افرادی که دارای مشکلات و بیماریهای جسمی، روحی و اخلاقیاند، لااقل با شنیدن چنین شهادتهایی، بارقهای از امید را در وجود خود احساس میکنند و مشتاق میشوند تا اطلاعات بیشتری بدست آورند. لذا به نظر میرسد یکی از موارد مؤثر برای جذب، بیان چنین شهادتهایی است که هر نومسیحی و یا مسیحی بیاطلاع هم بلد است مقداری از این مطالب را برای دیگران تعریف کند.
بنابراین علیرغم رویّه سابق، در این بخش ذکر نکاتی را لازم میدانم:
اولاً: باید دانست که اگر دیدن یکی از مقدّسان در خواب یا بیداری، و نجات یافتن از بیماری یا افسردگی به دست او نشانگر حقانیّت دین باشد، ما چنین مواردی را نه تنها در اسلام، بلکه حتی در دیگر ادیان نیز داریم. بارها و بارها دیده شده است که افرادی که پیشتر بیماریهای سختی مثل سرطان و امثالهم را داشتهاند، با زیارت امام رضا، یا دیدن خواب یکی از معصومین، و گاهی بنا به ادعای خودشان با دیدن امام زمان، از تمام درد و رنج پیشین که گاهی روحی و گاهی جسمی است، نجات مییابند، در حالی که تمام پزشکان قطع امید کردهاند، این موارد را فقط مسلمانان تجربه نکردهاند و حتی گاهی برای یهودیان نیز پیش میآید.
ثانیاً: این داستانها همه مثل یکدیگر هستند، همین مسئله این تردید را بهطور جدی ایجاد میکند که این داستانها به شکلی سفارشی ساخته شدهاند و از سوی تبشیرگران مسیحیت نقل میشوند. آیا ممکن است که انسانها همه به یک شکل واحد به سوی مسیحیت هدایت شوند؟!
ثالثاً: باطل بودن این داستانها وقتی آشکار میشود که ما با برخی از این افراد آشنا باشیم و بدانیم که «به راستی چه شد که مسیحی شدند»!! بنا بر آنچه را که ما از طریق تحقیق و مطالعه در زندگی بعضی از این نو مسیحیشدهها یافتیم در بسیاری از موارد علّت اصلی مسیحی شدن افراد چنین است: مخالفت با حکومت ایران، تحت تأثیر تبلیغات مسیحیان قرار گرفتن، غربزدگی و خیال اینکه غربیها بخاطر مسیحیت پیشرفته هستند، سادگی فراوان مسیحیت که خیلی کم واجب و حرام دارد و… .[۲۳۴]
رابعاً: بر فرض که داستانها درست باشد و واقعاً این افراد چنین معجزاتی را دیده باشند، اما جای سؤال است که «این افراد از کجا میدانند کسی که دیدهاند واقعاً حضرت مسیح بوده است؟» چنان که دیوها و شیاطین هم میتوانند در افراد ایجاد بیماری و ناراحتی بکنند. باز فرض میکنیم داستانی که اینها میگویند راست باشد. این افراد سعی میکنند بگویند پیش از این ماجرا، دچار بیماری روحی یا جسمی بودهاند، تا بتوانند بعد از آن، معجزهای بزرگ را نیز که در مورد خودشان صورت گرفته است، مطرح کنند.
خامساً: این گونه دعاوی از سوی مسیحیت تبشیری و یا هر جریان دینی و معنوی دیگری که صورت پذیرد در درون خود این پیشفرض یا مقدمه نانوشته و ناگفته را دارد که خدا تنها به صدایی که از درون جریان ما برآید پاسخ
میگوید، و تنها از دستی که از آستین ما درآید دستگیری میکند. در تمام این داستانها چنین وانمود میشد که فرد مستمند یا دردمند تا زمانی که در کسوت دینی خود خدا را صدا میزده پاسخی دریافت نمیکرده، اما همینکه به زبان مسیحیان و در برخی موارد، تنها وقتی به نام فلان گروه و یا فرقه بخصوص مسیحی او را ندا داده به فریادش رسیده و نجاتش داده است! این حقیقتی است که در همه این دعاوی نهفته، اما هرگز آن را واگو نمیکنند. در غیر این صورت، صاحبان این مدعیات باید به این پرسش پاسخ دهند که مگر خدای متعال تنها خدای شماست؟ یا مگر سعه رحمت خدا اینقدر محدود است که جز به اعضای فلان کلیسا جواب مثبت نمیدهد؟! البته ممکن است بگویند خدا به شما مسلمانها که از دید ما کافرید جواب نمیدهد. اما، بهنظر نمیرسد چنین ادعاهای تنگنظرانهای حتی با معیارهای خود مسیحیت و کلیسا، که خدا را عشق مطلق و مسیح را چوپان گمشدگان میداند، قابل دفاع باشد.
۳ـ۲ـ۲ـ۲٫ نمونهها: